با سلام من سال 90 با دختر عموم ازدواج کردم از همون اول مشکل داشتیم تصمیم به جدای گرفتیم دادگاه طلاق نمیداد مجبور به تحمل 3 سال غیبت من شدیم تا غیابی طلاق بگیره. با اصرار پدر مادرم با دختری اشنا شدم برای ازدواج و بار اول ک رفتیم خاستگاری گرفتن ن 4 ماه بعد رفتم محل کارش .رفتم مرخصی ساعتی بگیر بیا بریم حرف دارم چند جلسه ب این صورت گذشت ک از حسن نیت من اشکار شدن ک قصدم ازدواجه همه خانواده رو در جریان گذاشتیم و قرار شد فرداش بریم صیغه محرمیت بخونیم و همون شب زنگ زد گفت باید یچیزی بهت بگم بیا فلان جا رفتم گفتش منو سال 92 دزدیدن و بهم تجاوز کردن .من با خودم گفتم اگه قرار بود بگه نمیگفت نرفتم کلانتری واسه پرسجو و قرار شد ب هیچ کسی نگیم بجز من پدرش در جریان بود ک پدرش بخاطر فشار زیاد سکته قلبی میکنن دوماه بعد همون مسئله و فوت میکنن .بلاخره ما محرمیت خوندیم و رفتیم سر خونه زندگیمون از شب اول منو پس میزد و نمیذاشت رابطه داشته باشیم ما تو چند سالی ک باهم بودیم کلن 10 بار رابطه داشتیم اونم ب اصرار من میپرسیدم چرا میگفت امشب حال ندارم فردا شب خودم میام اون فردا شبه هنوز نیومده.با ماشین پدرم تو سفر بودیم ک تصادف کردیم و مقصر تصادف هم شناخته شدم .بخاطر این ک زیاد خسارت نخورم بهش گفتم از من شکایت کن و ادعا دیه کن انجام داد و60 تومن بهش دادن تو 5 روز 20 تومن خرج خانوادش کرد دیدم داره حیف میکنه ب پدرم گفتم میخوام خونه بخرم پول ماشینتو بعدن میدم و هر پسندازی داشتم گذاشتم روش ی خونه خریدم و سه دنگ سه دنگ کردم و از اون روز شروع شد مسافرت های تنهای کلن نبود دیگه برادر های شیشه ایش میذاشت پیش من تا این ک منم شیشه ای شدم .حالا میگه خونه ماشین و جهاز رو بده جداشیم .اینم بگم یک دونه قاشوق هم نیاورده؟
خواسته شما برای من مشخص نشد که آیا نگران این امر هستید که ماشین و جهیزیه از شما خواسته یا موضوع امر دیگری است.