من واقعاً تا جایی که تحمل و صبرم اجازه میداد، بد رفتاری و خرج نکردن های شوهرم رو تحمل کردم اما دیگه طاقتم طاق شده و میخوام بذارم برم چون با من مثل برده رفتار میکنه، خورد و خوراک درست نمیخره، و چاره ای جزء ترک خونه رو ندارم. از یک طرفم می دونم بذارم برم شکایت میکنه ازم، و نمیخوام سر زبون مردم بیفتیم، واقعاً نمیدونم چی درسته چی غلط، خواهش میکنم شکا راهنمایی کنید؟
بعد از فوت پدر همسرم، ایشان دیگر هیچ میل و رغبتی به زندگی نشون نمیداد و عملاً از سر کار بر می گشتم فقط یه غذا برام درست کرده بود و خودش خوابیده بود تا اینکه یه روز برگشتم دیدم خونه نیست باهاش تماس گرفتم گفت قید منو بزن و من دیگه بدرد زندگی نمی خورم. بهش حق میدم چون مرگ پدرش نابودش کرد اما من حق ندارم تو این زندگی، قانون چه حقی به من میده؟