من واقعاً تا جایی که تحمل و صبرم اجازه میداد، بد رفتاری و خرج نکردن های شوهرم رو تحمل کردم اما دیگه طاقتم طاق شده و میخوام بذارم برم چون با من مثل برده رفتار میکنه، خورد و خوراک درست نمیخره، و چاره ای جزء ترک خونه رو ندارم. از یک طرفم می دونم بذارم برم شکایت میکنه ازم، و نمیخوام سر زبون مردم بیفتیم، واقعاً نمیدونم چی درسته چی غلط، خواهش میکنم شکا راهنمایی کنید؟
سلام زنم تو دادگاه تمکین گفت که من به شوهرم تمکین نمیکنم اما در ادامش گفت دارم از حق حبس مهریه ام استفاده میکنم، قاضی پرسید ازش مگر دوشیزه هستید، اونم گفت آره، من چیزی نگفتم می خواستم بدونم همین پاسخ زنم کافیه؟
سلام من به 6 ماه حبس محکوم شدم وقتی از زندان آزاد شدم برگشتم خونه متوجه شدم زنم خونه ترک کرده رفته، حالا که برگشتم بهش خبر دادم برگشتم توام بیا سر خونه زندگیت میگه من با آدم حبس کشیده دیگه زندگی نمیکنم در صورتی که حبس من بخاطر چک بود، شکایت تمکین کنم، قاضی نگه بخاطر زندان بودنت، حق تمکین نداری؟
بعد از فوت پدر همسرم، ایشان دیگر هیچ میل و رغبتی به زندگی نشون نمیداد و عملاً از سر کار بر می گشتم فقط یه غذا برام درست کرده بود و خودش خوابیده بود تا اینکه یه روز برگشتم دیدم خونه نیست باهاش تماس گرفتم گفت قید منو بزن و من دیگه بدرد زندگی نمی خورم. بهش حق میدم چون مرگ پدرش نابودش کرد اما من حق ندارم تو این زندگی، قانون چه حقی به من میده؟
من از زنم برای ترک منزل شکایت کردم، اومده تو دادگاه میگه آقای قاضی چندبار خواستم برگردم اما شوهرم قفل منزل رو عوض کرده، من کامل منکر حرفش شد و حتی به اظهارنامه ای که با مهر و محبت براش ارسال کردم استناد کردم، قاضی چیزی نگفت فقط گفت مطالبتون رو بنویسید، برید، حالا به نظر شما حرفای منو قبول کرده یا حرفای همسرم؟
در جواب اظهارنامه من برای برگشت به منزل، زنم اظهارنامه ای برام ارسال کرد که مطالبی نوشته بود و مشخص بود وکیل دادگستری آنها را نوشته. کلی دروغ که من کتکش زدم حالا بیاد دادگاه این اظهارنامه رو بذاره رو میز قاضی، قبول میشه؟